
پزشکیان کاری را از پیش نمیبرد. اون که نه میدانست و نه میداند چه باید کرد و هیچ دکترین و راهبردی برای پیشبرد جمهوری اسلامی در داخل و خارج ندارد، دورِ دومی نخواهد داشت. او ناتوان بوده و اصولا نمیتواند. عجیب نیست البته که نظام انتخاباتی که اینچنین برای سرنوشت ملتی سترگ، تصمیمسازی کرده است.
مسئله البته فقط مسعود پزشکیان نیست. اما دو انتخابات گذشتهٔ ریاست جمهوری، عرصه را آنقدر شفاف کرده است که ما جز با تصمیمهای سخت نمیتوانیم راهی به نور بجوییم.
ما یعنی مردم، ما یعنی کسی که این خاک برایش چنان ارزشمند است که چپ و راست و اصلاحطلب و عدالتخواه و فلان و بهمان، برایش هیچ و حتی بد فرض میشود. کسانی که چشم به آنسوی این مرزها ندارند و آنقدر شرف دارند که حتی وقتِ عذاب از وضعیت، ترجیح میدهند نان در خون زنند، اما تلاش کنند تا دست بر زانو گذاشته و بلند شوند.
ماجرای آقای قالیباف در انتخابات گذشته ماجرای مهمیست. با شفافشدن اعمال فشارهای عجیب و غریب برای کنار زدنِ جلیلی با هر توجیهی و علنی شدن و رسمی شدنِ ورود آن سردار عزیز، انتخابات آینده میتواند چهرهٔ متفاوتی داشته باشد. در اینجا البته اینکه چه کسی جلوی قالیباف بوده است اصلا مهم نیست و صرف اینکه مانعی جلوی قالیبافوجود داشته است اهمیت دارد. مانعی که سه برابر او مقبولیت و محبوبیت داشته و دو روز قبل از انتخابات، حامیان قالیباف، برعکس آن را فریاد میکردند.
هر چه، ما سه سال زمان داریم که «مردم» باشیم. امکانِ رأی آزادانه را با تمام محدودیتها فراهم کنیم. آزادی انتخاب و اختیار انتخاب، بدون عملیات روانی در کمپینهای انتخاباتی. بدون نقل قولهای شبههناک از رهبری در تأیید فلان نامزد و نقلِ حضور فلان سردار مقاومت برای ساماندهی سیاست داخلی و نامهٔ امضاشدهٔ عرفا و فضلا و اساتید اخلاق برای اینکه حجت را تمام کنند. آنچه خمینیِ کبیر میخواست و میگفت و آنچه که سالهاست آیتالله خامنهای تلاش کرده است، رشد و انتخاب واقعی مردم بوده است. چیزی که اصولگرایانِ بیاصل و اصلاحطلبانِ غیراصل، با بازیهای تبلیغاتی و مغزشوییهایشان از مردم، نخواستهاند رخ دهد. بازی قدرت برایشان مهمتر از رشد مردم بوده است. آنقدر مهم که حاضرند عکس از رأی رهبری را بر خلاف نظر همیشهبیانشدهشان منتشر کنند و بگویند او به فلان رای داد و هر کس به آن فلانیِ روی خوش نشان نداده است، ضد رهبریست.
نظری بدهید