مطالب بیشتر
صفر آهستان، آهستان، آهستان. این را سه بار نوشتم که یادم باشد. حالا برویم سر ِ اصل بحث. یک تعارف که نداریم. داریم؟ احمدینژاد گند زده است. حتا از گند هم یک چیزی بدتر. این هم به معنی این نیست که دیگربه مرحلهای رسیده است که باید طرد شود. به هیچوجه. هنوز احمدینژاد شرف دارد به خیلیها. ادبیات و گفتمانش هم انقلابیتر از هر رئیس جمهور دیگری بوده است و هست. چه خاتمی ِ سکولار و چه هاشمی ِ سازندهگی و چه موسوی ِ لجباز. گفتمان ِ احمدینژاد و ادبیاتی که در سخنانش به کار میبرد خیلی هم خوب است…
یک: یک لینک به دست میآوری و میروی توی یوتیوب ِ فیلتر شده و میبینی یک آخوندی دارد حرف میزند. بعد میفهمی که این آخوندی که دارد حرف میزند، از بد ِ اتفاق، امام جمعهی علمیترین شهر ِ جهان ِ تشیع هم هست. بعد مینشینی و فیلم کوتاه چند دقیقهایئی را میبینی که این آخوند دارد حرف میزند. جمع مسجد یا یک همچو چیزیست و به نظر مجلس درس و محفل خصوصی هم نمیآید. شروع میکند با همان لحنهای آخوندی در مورد یک اتفاق صحبت میکند. نحوهی تولد ِ مقام ِ معظم رهبری؛ که راوی نقل میکند که وقتی رهبری…
شما یک وبلاگنویس هستید و میخواهید بر روی یک دامنهی شخصی وبلاگتان را بالا بیاورید. یک آدرسی مثل همین آدرس وبلاگ بنده که ختم میشود به آیآر. http://Habil.ir. اینجاست که باید بروید و برای یک سال در اختیار داشتن یه دامنه، از وبسایت نیک.آیآر دامنه تهیه کنید. برای گرفتن دامنه هم باید کلی مشخصات بدهید. اسم و فامیل و آدرس و از این جور چیزها که بناست هویت ِ شما را مشخص کند! میروید و یک دامنه میگیرید و وبلاگ را راه میاندازید. از خوش ِ اتفاق یا از بد ِ اتفاق، یک نفری میآید و میخواهد با شما برخورد…
زن ِ همسایهی ما، هر چند وقت یکبار، یکهو، مجبور است زنگ بزند به اورژانس، تا بیایند و شوهرش را ببرند. زمان و اینها هم ندارد. یکدفعه و در یک آن اینطور میشود. زخم ِ شمشیر نیست و معلوم نیست کی خبر میکند و مرد ِ همسایه را زمینگیر میکند. همسایهی دیگر ِ ما، به خاطر همین، زبانش باد کرده و نمیتواند درست حرف بزند. باید دقت کرد تا فهمید چه میگوید. همبن همسایهای که سخت حرف میزند، به خاطر همان شیمیایی ِ لعنتی، که «مید این آلمان» بوده است، خیلی وقت است که از بچهدار شدن ناامید شده است….
راستش، این فیدخوانها و آراساسخوانها، نمیدانم چه مشکلی دارند که برای خیلیها مشکل درست میکنند. چندین بار در نظرات هابیل برای صفحهی آراساس حرف بود و اعتراض بود و اینها. هرچه، این وبنوشت ِ خُرد، دو فیدخوان دارد: یک: برای خود وبلاگ است و آدرسش این است: https://ramezanali.ir/feed دو: دیگری هم که برای فیدبرنر است و آدرسش این: http://feeds.feedburner.com/habil_blog همین!
سخت است میان ِ این همه وبگاه ِ مختلف، یکی را پیدا کنی که همه چیزش خوب باشد. چینش مطالب در صفحهی اول و صفحات ِ داخلیاش خوب باشد، رنگبندیاش خوب باشد، محتوایش خوب تولید شود و همه جانبه خوب باشد. جوری که هر وقت خواستی یک صفحهای در نت بروی بالا، معیارت برای خیلی چیزها، بشود آن وبگاه خوب. برای من اما، خامنهای.آیآر یک وبگاه ِ همه چیز تمام است. تیمشان هم همینطور که جز از پس ِ یک تیم ِ خوب، چنین نتیجهی خوبی بر نمیآید. دستبوس ِ همهشان هستم؛ که به حق، رسانهی خوبی برای رهبری ایجاد…
چهرهی وبلاگستان هشتاد و نه، یک کار خوب است. یک ایدهی عالیست. یک چیزی که جایش خالی بوده است در این روزهای وبلاگستان. همان روز اول بود شرکت کردم و راستش، درست و درمان یادم نیست به کدام وبلاگها رأی دادم. اما آهستان و زهرا اچبی و دانشطلبش را یادم هست. آهستان که استوانهی منطق و منش ِ انقلابی ِ وبلاگستان ؛ زهرا، وبلاگنویسی با ادبیات ساده و بیآلایش که روزمرهگیهاش و زندهگیاش را میشود از روی وبلاگش پیگیری کرد. دانشطلب را نیز بگذارید به حساب رفاقت چندین سالهمان و متنهای صریح و بیادا و اطوارش. این روزها را منتظرم…
همان حوالی هفتاد و هفت و هفتاد و هشت بود که اکبر گنجی سوار بر قلم، در روزنامههای زنجیرهای که مشابهتی با وبلاگها و وبلاتهای زنجیرهای فعلی دارد، ارابهی قلمش را تند و تیز میراند و کسی را یارای نگهداشتنش نبود. قلم ِ هار ِ اکبر گنجی، هاشمی را در تیررس گرفته بود و با عبارات و اصطلاحات فراوانی سعی در تخریب ِ چهرهی هاشمی میکرد. جریان دوم خرداد که پشتوانهی ضد انقلابیاش هنوز برای خیلیها عیان و روشن نشده بود، گاه سعی میکرد این عنصر نامعقول ِ متوهم و جری را نه در بدنهی اصلی که در بدنهی ژورنالیست…
نکته: متنی که میخوانید، به خاطر بیچارهگی و بدبختی نویسنده، به نحوی نوشته شده است که شما میتوانید خودش را محکوم کنید به همهی این ایرادهایی که در این متن لیست کرده است. اما شما به جای عیبجویی کمکش کنید که خود از این فرقه بیرون بیاید. بعدتر اینکه این متن یک متن کاملی نیست. نوشتهایست که حاصل یک نشست کوتاه من پشت کیبورد بوده است و چون ممکن بود اگر منتظر اصلاح و تکمیلش شوم، هیچگاه منتشر نمیشد، بهتر دیدم که با همین اوضاع در وبلاگ بگذارمش. *** یعنی یک مدتی میشود و شاید هم بیشتر از یک مدتی…
فکر کنید شما میخواهید با دوستانتان در جایی قراری بگذاریدمثلا سه چهار ساعتی را حرف بزنید. شما یک فردی هستید که علقهها و باورهای دینی دارید و سبک زندگی یک حزباللهی را میپسندید. شما برای این نشست دوستانه چند راه حل دارید: یک: میتوانید در مکانهای عمومی ِ سرباز مثل پارک قرار بگذارید. در این فرض، شما به طور عملی با چند مشکل مواجه هستید: سرما، گرما، نور آفتاب، سر و صدا، صندلیهای نامناسبی که چند ساعت نمی توان رویشان نشست، عبور عابران و پرت شدن حواس و …. دو: میتوانید در مکانهای عمومی ِ سربسته قرار بگذارید. مثل ِ…
این مطلب به دلیل درخواست دریافتی از کمیتهی فیلترینگ برای حذف، حذف گردید لینک مطلب در تریبون مستضعفین(+) لینک مطلب در وبگاه گرداب(+)
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
سرمشق، یعنی یک چیزی که میگذارند جلوی ِ یک ناوارد تا از رویش مشق کند. هی به سرمشق نگاه کند و هی سعی کند تا درست مثل ِ آن چه استاد نوشته است، بنویسد. بلکه در این تمرینها بتواند به حدی برسد که بتوان گفت، همچون سرمشق ِ استاد، خوب نوشته است. این سرمشق که تمام شد هم، باز استاد سرمشق ِ دیگری میدهد و همین طور شاگرد را به راه میآورد و رهنمون میشود. شاگرد که چم و خم ِ کار را یاد گرفت، تازه شاید بعدتر بتواند در کار خودش به ابداع برسد و جملات و عبارات و…
به دعوت سیدسجاد ـ میدانی که؟! بسیج یک چیزیست که میگویند پنجم آذر فرمان ِ تشکیلش را صادر کرده است امام روح الله. و من و توی ِ سال هزار و سیصد و هشتاد و نه ِ شمسی، نظر میکنیم به آنچه که پیش بوده است و به ظاهر، بیش از اینی که اکنون است. اما چشمانت اگر رونق بگیرد و در دلت اگر صدق و صفا بیفتد و رویه را رها کنی و بُننگر شوی، خواهی دید که هنوز صدای ِ روحاللهیان در میان ِ خلق نه تنها شنیده میشود که به دیده نیز میآید. پس بنشین و یکی…
جونم برایت بگوید که مواجههی غرب با اسلام این گندها را به بار آورده است: ۱. سکولاریسم در نتیجهی مواجهه نگرش دنیا محور غرب با نگرش عقبی محوری اسلام به وجود آمد. ۲. پلورالیسم در نتیجه مواجهه رویکرد عقل محور بشر با نگاه وحدت روشی اسلام؛ ۳. هرمونوتیک در نتیجهی مواجههی رویکرد نسبیت انگار غرب با رویکرد حقیقت مطلق محور اسلام؛ ۴. لیبرالیسم در نتیجهی مواجههی فرهنگ لذت محور و مادی غرب با فرهنگ عدالت اجتماعی محور اسلام؛ ۵. اومانیسم، فمینیسم، لزبینیسم و … در نتیجهی مواجههی رویکرد فردیت محور مدرن با رویکرد اصالت اجتماعی اسلام؛ ۶. امپریسیسم، رئالیسم و…
سال هشتاد و هشت و روزهای اولیهی پس از انتخابات که تهران آبستن اتفاقات بود و در بعضی از خیابانها نیز درگیریها شروع شده بود، تلویزیون، مملکت را گل و بلبل نشان میداد. دریغ از پخش خبر و یا گزارش از این اتفاقات. تنها کاری که بعد از جند روز تلویزیون انجام داد، شرکت کنندگان در آشوبها را در قالب معدودی آشوبطلب جلوه داد. «بایکوت» راهبرد تلویزیون بود. راهبردی که به طور مشخص با شکست مواجه شد و اعتماد بسیاری را به تلویزیون از بین برد و باعث شد، شبکههای خبری معاند، رسانههای بهتری برای پیگیری اخبار اتفاقات جلوه کنند….
اکنون زمان برگزاری دادگاه است. برگزاری دادگاهی که در آن کسانی که چهار سال پیش بزرگترین ظلم را در حق نظام کردند محاکمه شوند. اکنون زمان برگزاری نمایندهی کسانیست که به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری تهمت ِ تقلب، آن هم تقلب ِ ۱۱ میلیونی زدند و امروز طرفدرانش به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری چون نامزدشان رأی آورده است هیچ شبههای وارد نمیدانند. میرحسین و کروبی را آزاد کنید و به محکمه بسپاریدشان تا حال که همین حکومت با همین نظام رأیگیری بار…
خیلی دیدهام و خیلی شنیدهام و خیلی گاه با ادبیات انقلابی خواستهاند که وبلاگنویس حزباللهی مالهکشی کند. مالهکشی یعنی بخواهی اشتباهی را که بخشی از جمهوری مرتکب شده است و برای جمهوری و مردم و غیره هزینه داشته است را توجیه کنی و رویش خط بکشی. مثلا با لالمانی گرفتن، مثلاتر با اینکه این اشتباه یک نفر بوده است و با اینکه هنوز جمهوری حرکت مثبتی برای حل آن نکرده است باز نباید به پای نظام گذاشته شود و قس علی هذا. مالهکشی یعنی «هر طور که شده» از نظام و کارهایش دفاع کنی. چه که مثلا دو هفتهی پیش…
یک: دادستان تهران در مورد تشویق حاجمنصور به کشتن مشائی، بیان کرده است که شخصی که در مورد او صحبت شده است میتواند اعلام جرم کند. یعنی مشائی بیاید و علیه حاج منصور شکایت کند. خیلی شاد هستند بعضیها. این در حالیست که حاجمنصور ارضی بارها و بارهاست و سالها و سالهاست با ادبیات بازداشتگاهی، دیگران را با القاب خر و یهودی و زنازاده و …. خطاب کرده است و کک ِ دادستان هم نگزیده است. همان دادستانی که هنوز آفتاب شنبهی پیش ننشسته بود و چند ساعتی از انتشار خاتون نگذشته بود، خبر خاتون را شنیده بود و متوجه…
بازی ِ مسخرهی تمسخر اصغر فرهادی و به همان اندازه، بازی ِ مسخرهی حلوا حلوا کردنش، از همان زمان آغاز شد که انتظارش میرفت. وا ماندم که این همه از چیست؟ این همه هول برداشتنها از اینکه یک نفر رفته است و جایزهای گرفته است برای چیست؟ چرا این همه سر و صدا. نه اینکه مثلا برای این جایزه اهمیت قائل نباشم که اینطور نیست. بلکه نحوهی تشویق و تاییدها در بسیاری از موارد معطوف به خود جایزه نبود. دعواها و بحثها، خالهزنکی بودند. بحثهای مسخرهی دست دادن ِ محرم و نامحرم که انگار از اصغر فرهادی چه انتظاری غیر…
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
من نمیدانم چرا باید درخواست شود که مفاد یک مذاکره، که برایش خون ریخته شده است و بدل به یک امر هویتی شده است، مخفی و محرمانه باشد. تیم ایرانی از چه چیزی هراس دارد و مگر چه دارد تقدیم غرب میکند که باید اصرار داشته باشد که مفادی که در بستهی پیشنهادیاش است محرمانه باقی بماند. صداها و خبرها و حرفهایی که در فضای رسانهای رد و بدل میشود حاکی از آن نیست که بیش از این میشود به ظریف و تیم مذاکره کنندهی هستهای اعتماد داشت و اگر حتی اعتماد داشت، نمیتوان چشمها را بست و همه چیز…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…
