
کاربران فضای مجازی، نه از سر بیتفاوتی، بلکه در واکنش به اشباع اطلاعاتی و فرسایش اعتماد رسانهای، بسیاری از کانالهای دریافت پیام را بیصدا کردهاند یا به زودی خواهند کرد.
در هفتهها و روزهای پیشِ رو، این وضعیت احتمالاً تشدید خواهد شد: کاربران با بار شناختی مضاعف مواجه خواهند بود؛ سیلی از دادهها، بدون امکان تفکیک میان واقعیت و جعل.
نه به منابع رسمی اطمینان کامل وجود خواهد داشت، و نه به روایتهای موازی.
در کنار این وضعیت، باید در نظر گرفت که دسترسی به اینترنت نیز ممکن است با محدودیتهای شدیدتری، مثل همین چند روز، روبهرو شود، که خود عامل مضاعفی برای کاهش جریان آزاد اطلاعات و افزایش اضطراب ادراکی خواهد بود.
در چنین فضایی، مسئلهٔ اصلی دیگر «کمبود اطلاعات» نیست؛ بلکه نبود روایت معتبر، ساختاریافته و اقناعپذیر است.
ما بیش از آنکه با منطق تحلیل و سواد ادراکی پرورش یافته باشیم، به منطق تیتر، شایعه و واکنش لحظهای خو گرفتهایم.
در نتیجه، جامعه در برابر پیچیدگیهای واقعی، به جای فهم، به برداشتهای سطحی و پیشساخته پناه خواهد برد؛ برداشتهایی که در آن، بازی زبانی و تکنیکهای روایتسازی جای حقیقت را میگیرند.
از سوی دیگر، ساختار رسمی رسانه، چه در زمانبندی واکنش و چه در چارچوبگذاری معنا، با ریتم تحولات هماهنگ نخواهد بود.
نهادهایی مانند صداوسیما نیز، طبق تجربه، همچنان از جایگاه مرجع قابل اعتماد در اطلاعرسانی فوری و مؤثر برخوردار نیستند.
و فراتر از همهٔ اینها، بهنظر میرسد که ساختار رسانهای کشور هنوز بهدرستی درک نکرده است که وارد یک وضعیت جنگی تمامعیار شدهایم؛
جنگی که نه موردی و مقطعی، بلکه فرسایشی، چندلایه و پیوسته است.
در چنین میدانی، رویکردها و روشهای متعارفِ رسانهای که در نزاعهای محدود گذشته کارآمد تلقی میشدند، دیگر کفایت نمیکنند.
پیش از آنکه فضای عمومی با معنا پر شود، با صداهای متکثر، گسسته و فاقد انسجام روایی اشباع خواهد شد.
و در چنین شرایطی، حتی اگر روایت درست باشد، در فرایند ادراک عمومی یا دیر شنیده میشود، یا اساساً شنیده نخواهد شد.
نظری بدهید