
آقای محمد فاضلی نوشتهاند:
«در این جنگ مشخص شد مردم ایران از خواننده لسآنجلسی محروم از دیدار میهن تا فیلسوف مسلمان رانده شده از وطن، از منتقد مسلمان زندان رفته و زجر کشیده تا فعال اقتصادی سکولار به ستوه آمده از حکمرانی بد، بر محور ایران متحد میشوند، اما امتگرایی چنین ظرفیتی برای اتحاد ایرانیان ندارد.»
ایشان در تحلیل خود از «امتگرایی» دچار چند خطای مفهومی و تاریخی است که لازم است به آنها اشاره شود.
۱. مغالطهی جایگزینی امتگرایی با ایرانگرایی
آنچه در حوادث اخیر شاهد آن هستیم، همدلی طیفهایی از جامعه ایران حول مسائل ملی است. اما نتیجه گرفتن از این اتفاق که امتگرایی به زوال رسیده یا دیگر ظرفیتی برای اتحاد ندارد، نوعی تعمیم شتابزده و مغالطهآمیز است. امتگرایی هیچگاه در تضاد با حبّ وطن نبوده است. اتفاقاً در گفتمان اسلامی ــ بهویژه در قرائت امام خمینی و رهبران مقاومت ــ دفاع از وطن، پاسداشت مردم، و حتی حضور در حاکمیت برای اصلاح، بخشی از مسئولیت امتگرایانه تعریف میشود، نه در تعارض با آن.
۲. امتگرایی انکار نمیکند که مردم ایران ایرانیاند
این تصور که امتگرایی مردم را از هویت ایرانی تهی میکند، سوءفهمی تاریخی است. امتگرایی یک افق تمدنی فراملّی است، نه پروژهای برای ذوب کردن هویتها. همانطور که یک فرد میتواند هم ترک باشد، هم مسلمان، هم حامی دموکراسی، میتواند هم ایرانی باشد و هم خود را در امت اسلامی تعریف کند. آنچه امروز امتگرایی را تهدید میکند، نه ذات آن، بلکه انحرافهای سیاسی در اجرای آن است: مصادرهٔ مفهوم امت برای توجیه سرکوب، فساد یا ناکارآمدی.
۳. امتگرایی اگر امروز کمفروغ است، بهخاطر زوال عدالت و صداقت است، نه بیمایهگی خودش
آقای فاضلی بهجای نقد عملکرد حکومت، به سراغ اصل ایدهٔ امتگرایی رفته است. درحالیکه اصولا امتگرایی زمانی میتواند موجآفرین باشد که بر پایهی عدالت، کرامت انسان، و مشارکت عمومی استوار باشد. وقتی حاکمیتی با شعار امت اسلامی، به تبعیض و سرکوب و فساد میرسد، شکست از آنِ امتگرایی نیست، بلکه از آنِ تحریف آن است.
۴. امتگرایی در روزگار بحران، تنها نقطه امید برخی ملتهاست
در ایران، فلسطین، لبنان، یمن، بحرین و حتی بعضی جوامع مسلمان در آفریقا و آسیا، امتگرایی است که بدنههایی از مردم، هویت و امید داده است؛ هویتی فراتر از مرزهای تحمیلشده و امیدی برای آیندهای عادلانه. اینکه در ایران امروز عدهای از سر خشم و شکستهای داخلی به ملیگرایی پناه میبرند، نقدی بر امتگرایی نیست، بلکه نشانهای از بحران اجتماعی در درون یک کشور خاص است. بحرانی که ناشی از عدم فهم از دو فهم ملیگرایی و امتگراییست.
اگر بناست از ایدهای عبور کنیم، باید روشن کنیم که چرا و چگونه شکست خورده است: ذاتاً یا در اجرا؟ امتگرایی نه زوال یافته، نه ضد ایران است، و نه ظرفیت خود را از دست داده است؛ آنچه رو به زوال است، بهرهکشی سیاسی از آن بدون همراهی با عدالت و صداقت است. کاری که خود آفای فاضلی هم با مغالطهشان با آن کردهاند.
نظری بدهید