
امروز بخش قابل توجهی از اقدامات دشمن در قالب یک سناریوی مکمل و پشتیبان دنبال میشود؛ سناریویی که بهجای درگیری مستقیم، بر ایجاد «ناامنیهای پراکنده»، «برهم زدن انسجام ملی» و «تشدید شکافهای هویتی و سیاسی» تمرکز دارد.
آنچه در حال وقوع است، صرفاً مجموعهای از تحرکات پراکنده نیست؛ بلکه بخشی از راهبردی بزرگتر است که بر مبهمسازی مرز میان جنگ و صلح، امنیت و ناامنی، و دوست و دشمن استوار است. در چنین فضایی، واقعیتها و نشانهها بهعمد در هم آمیخته میشوند تا جامعه را در حالت سردرگمی و تردید نگه دارند.
در این چارچوب، تحریک جریانهای تجزیهطلب، دامنزدن به اختلافات قومی، زبانی و مذهبی، و جهتدهی به گروههای مخالف وحدت ملی در عرصههای فرهنگی و رسانهای، ابزارهایی هستند که برای تضعیف انسجام داخلی و مشروعیت سیاسی کشور به کار گرفته میشوند.
آنچه این وضعیت را نگرانکنندهتر میکند، غفلت نسبی ما از ماهیت واقعی این نبرد است. بسیاری همچنان تصور میکنند با یک ناآرامی مقطعی یا بحران محدود روبهرو هستیم، در حالی که حقیقت این است که با جنگی چندلایه و پیچیده مواجه شدهایم؛ نبردی که تبعات آن تنها به حوزه فیزیکی محدود نمیشود، بلکه ساختارها و بنیانهای اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
در چنین شرایطی، راهکار مقابله، بازتعریف مفهوم انسجام ملی، ارتقای هوشیاری نخبگان و بسیج منسجم ظرفیتهای کشور در برابر تهدیدهای ترکیبی است. این نبرد، صرفاً با ابزارهای نظامی قابل مدیریت نیست؛ بلکه نیازمند عزم تمدنی و ارادهای راهبردی است.
احساس میکنم کسی برای یک جنگ و رویارویی بلندمدت آماده نیست. کلا تصوری بر طولانیبودن این مسیر وجود ندارد. و این خطرناک است.
نظری بدهید