
گزارشی که اخیراً پریزاد نوبخت در بیبیسی فارسی منتشر کرد، صرفاً یک خبر نبود؛ یک آینه بود. آینهای از تفاوتی بنیادین در مواجههٔ رسانهای دو طرف ماجرا.
در این گزارش، بهروشنی دیده میشود که چگونه رژیم صهیونیستی در نخستین ساعات پس از حمله موشکی ایران، با سرعت و دقت، روایت خودش را فعال کرد:
📸 تصاویر باکیفیت،
🎙 حضور آزادانه خبرنگاران،
🎤 اظهارنظر سریع مقامات،
📰 پوشش همزمان رسانههای معتبر جهانی.
در نقطه مقابل، حادثهای مشابه در بیمارستان فارابی کرمانشاه، نه تصویر روشنی داشت، نه روایت منسجمی، نه بازتابی جهانی. چند عکس تیره از تلفنهای همراه مردم، و خبری که حتی پیش از آنکه دیده شود، فراموش شد. در بارهٔ شهرک شهید چمران در نوبنیاد هم که فرصت رسانهای بسیار مناسبی برای نمایش مظلومیت مردم ایران بود نیز همین مسئله وجود داشت.
بیبیسی البته جهتگیری دارد؛ اما نکته اینجاست که این تفاوت، فقط به جهتگیری رسانهها مربوط نیست. آنچه در آن گزارش بهدرستی برجسته شد، شکاف بزرگیست که از نبود زیرساختهای روایتسازی، شفافیت بحران، و سیاست رسانهای لحظهمحور در ایران خبر میدهد.
ماجرا فقط به سانسور محدود نیست؛ سانسور، یک بخش از مسأله است. مسأله اصلی، این است که وقتی حادثهای رخ میدهد، ما اغلب راهبرد روایت نداریم. نه مشخص است چه کسی باید روایت بسازد، نه معلوم است روایت رسمی چیست، نه دسترسی رسانهای داریم، و نه اعتماد عمومی برای شنیدهشدن.
در جهانی که روایت، بیش از واقعیت قدرت دارد، اینهمه تأخیر، اینهمه تردید، و اینهمه تاریکی رسانهای، فقط یک معنا دارد: ما نه روایت میکنیم، نه میگذاریم روایت شویم. اما در عمل، روایت ما را مینویسند.
پوشش BBC، با تمام انتقاداتی که میتوان به آن وارد دانست، یک نکته مهم را روشن کرد: ما هنوز نفهمیدهایم که در جنگ معنا، رسانه، خود میدان اصلی است؛ نه حاشیهٔ میدان.
نظری بدهید