در روزهایی که جنگ به دروازه‌های ایران رسیده و نظم ژئوپلیتیکی منطقه در حال فروپاشی است، برخی در داخل کشور، با لحنی گلایه‌آمیز یا مطالبه‌گرانه می‌پرسند: «امت اسلامی کجاست؟ چرا کسی به کمک ما نمی‌آید؟»

این پرسش اما، بیش از آنکه نشانهٔ دغدغه‌ای اصیل باشد، بازتابی است از نبود خودآگاهی تاریخی. بسیاری از همین پرسش‌گران، طی سال‌های گذشته با ترویج دوگانه‌های کاذب میان «ملت» و «امت»، ترجیح مرزهای ملی بر پیوندهای فراملی را عقلانیتی راهبردی معرفی کرده‌اند؛ و با تقلیل منافع ملی به چارچوب‌های سرزمینی، هرگونه کنش همبستگی‌محور فراملی را مزاحم توسعه‌خواهی داخلی یا تهدیدی برای پروژه‌های هویت‌سازی ملی تلقی کردند. تحلیلی که نه‌تنها نادرست بود، بلکه در عمل هزینه‌های سنگینی به‌همراه داشت.

اکنون که شبکهٔ مقاومت، در پی فشارهای مستمر نظامی و دیپلماتیک، در وضعیت تدافعی قرار گرفته و رژیم صهیونیستی، در غیاب واکنش مؤثر افکار عمومی جهان اسلام، بازیِ تهاجمی‌تری در منطقه را آغاز کرده است، زمان بازخواست از امت نیست؛ بلکه لحظهٔ بازاندیشی در شکاف‌هایی است که در سیاست‌های فرهنگی، رسانه‌ای و منطقه‌ای خود ساخته‌ایم.

اگر امروز از همبستگی امت نشانی نیست، بخشی از آن ناشی از پروژه‌هایی است که عامدانه یا ناخواسته، پیوندهای فراملی را حاشیه‌ای کردند؛ آن هم نه با شعار دشمنی، بلکه با گفتمان مصلحت، با اولویت‌بخشی به توسعه، یا با تصویری تقلیل‌گرایانه از عقلانیت فرهنگی. همان‌ها که پیش‌تر هم، خطر داعش را «نامربوط به ما» می‌دانستند—در حالی که اگر سیاست منطقه‌ای در اختیار آنان بود، چکمه‌های داعش، پیش از همه بر صورت‌های خودشان فرود می‌آمد.

حالا هم، پیش از آنکه بپرسید «امت اسلامی کجاست؟»، بهتر است نسبت خودتان را با جهان اسلام، با افق‌های فراملی، و با گفتمان همبستگی بازتعریف کنید.

همرسانی: