مطالب بیشتر
از نزدیک و گاهی با فاصلهای کم، ستادهای تبلیغاتی برخی نامزدهای ریاست جمهوری را که میبینم، با خودم میگویم کسی که به همین سهولت بازیچۀ دست مشاوران رسانه میشود، چطور میتواند و چطور در خود میبیند که ریاست جمهور را بر عهده بگیرد؟ کسی که با آمار ریتوئیت و لایکِ مصنوعی و رباتیک خیال میکند در صدرِ مطالب توئیتر نشسته، کسی که به سبک قدیمیترها، عکسهایِ آتلیهای میگیرد که برای دامادیاش هم نگرفته و ذوق میکند که احتمالا این عکسها برایش کلی رأی میآورد، کسی که برای مشاوران انتخاباتی و برای ستادش ماهانه صدها میلیون تومان، احتمالا از کیسۀ خلیفه،…
اصولگرایان بدین جهت که سازۀ قدرت ایدهآل در ذهنشان هرمیست و دستگاه گفتمانیشان با دالّ مرکزی ولایت، عمودیست، تصویری از «نظام» میسازند که اول و آخرش، ولی فقیه است و نقش «انتخاب جمهور» در آن هیچ است. اینگونه، برایشان «تصمیم نظام» و «نظام»، چیزی جز تشخیص، تعیین و تاییدِ مطلق رهبر، نیست. کلمهچینیهایی مثل «معتمد نظام» نیز برای پیوند زدن امثال قالیباف به این «نظام»، برای افزایش قدرت آنها در امر سیاسی و برای ساخت قدرتی همچنان عمودی و گرفته شده از بالاست. جذاب آنکه خود بسیار برای این امور هیجانزده و ذوقزده میشوند. برجام، با کنشهای رأس این هرم،…
سیدمرتضای آوینی اهل تامل و فکر و فلسفه بود. اما تلاشی جدی برای یافتن ریشههای فکری و مشرب فکریاش نشده و نمیشود. سلسله تأملات آوینی را، با برجستگیهایی فراتر از نوشتههای آوینی، در فردید و داوری اردکانی و سیدعباس معارف و مددپور و حتی زرشناس میشود جُست و تاثیرپذیری جدی آوینی از این مشرب هم انکارناشدنیست. دو شبِ پیش، در کلابهاوس از وحید آقای جلیلیِ عزیز پرسیدم که در این باره توضیح بدهند و ارتباط فکری و میزان تاثیرپذیری آوینی از فردیدیها و امام را قیاس کنند. ارجاع به سرمقاله شماره ده سوره، در دوره سر دبیری خودشان دادند. متن…
اصولگرایان ساعتهای زیادی نشستند و حرف زدند و تلاش کردند تا بر اساس «اصول» به وحدت برسند. نتیجه اما بر اساس ابراستدلال «برههی حساس کنونی» با کوتاه آمدن از اصول شکل گرفته است و در بیانیه دو بزرگوار هم تاکید شده است. این بزرگواران و سمپاتها و هوادارانشان اما این چند نکته را برای حداقل چهار سال آینده یادشان باشد: یک: مسیری که به انتخاب نود نفره منتج شد، شفاف نبوده است. بدتر از آن، لیستهای متکثر قبل از «وحدتِ لیستی» است که در بدترین وضعیت شفافیت بسته و «تَکرار» شد. بخشی از گناه حرف و حدیثها و تهمتها و…
باندهای قدرت سالهاست تلاش میکنند وضعیت سیاسی کشور را به یک دو قطبی مطلق محدود کنند و از همین مسیر، منفعت خود را تثبیت کنند: راست – چپ، اصلاحطلب – اصولگرا. این در حالیست که از اوائل دهۀ ٩٠، جریانهای دیگری در حال شکل گرفتن بودند – و گاه به قدرت رسیدند – که به جهت نظری، سویههای گفتمانی و روشهای عملگرایانهشان تفاوتهایی جدی با محافظهکاران داشتند و از نگاههایشان بوی انقلابیگری به مشام میرسید. دست و پا زدنهای جریان محافظهکار در این حدود ١٨ سال همیشه برای آن بوده تا این دو قطبی را با عنوان و بهانهی «وحدت»…
بدرقهی سردار، «سوگواری» نیست؛ اجتماع ارادهها برای «خونخواهی» است. این روزهای ایران را در تاریخ بنویسند که ملتی یکپارچه، پشت رهبرشان، پشت آرمانشان، پشت پاسداران امنیتشان، ایستادند و بر پیکری نماز خواندند و پیکری را تشییع کردند که با شهادتش، به دلها و زندگی مردم منطقه حیات و امنیت بخشید و غیرتهایی خفته را بیدار کرد. سالها هزینه شد تا این ملت گسسته شود، سالها هزینه شد تا میان مردم عراق و ایران، ستیزه باشد، سالها تلاش شد تا آرمانهای انقلاب اسلامی در محدودهی عقلانیت ابزاری مدرن ذبح شود. و این روزها، همهی آنها دود شد. کاش قدر بدانیم و…
دو روز آخر آذرماه را خوزستان بودم؛ اهواز و ماهشهر. سفرم زمانی بود که شهر اهواز، درگیر آبگرفتگی بود. در بارهی آبگرفتگیها شاید بعدتر چیزهایی نوشتم. اینجا کمی در بارهی مستندگزارش حامد هادیان در مسئله ماهشهر و شهرکهای اطرافش(شهرک طالقانی، چمران و رجایی) چند نکته مینویسم: رخدادهای ماهشهر و شهرکهای آن، جنبههای اجتماعی جدیای دارد که با فضای امنیتی ساخته شده پیرامونش، به نادیدهگرفتن آن مسئلهها میانجامد. به صورت خلاصه میتوانم بگویم ما با یک تبعیض و ظلم تاریخی مواجهیم که دهههاست مردم این منطقه و منطقههای اطراف را آزرده است. پاکترین الفاظی که مردم در مورد این وضعیت بیان…
گوشیمان را همهجا همراه خود میبریم و به صورت متداوم از آن کار میکشیم. وقتی مشغول کاری هستیم، صدای اعلانهای پیامرسانها که خبر از یک پیام میدهند، حواس ما را به گوشی جلب میکند. اعلانهای رسانههای اجتماعیمان مثل اینستاگرام و توئیتر و … هم اضافه کنید. آنقدر حجم این پیامها و اعلانها زیاد است که عادت کردهایم هر چند دقیقه یکبار گوشی را برداریم و چک کنیم و غرق در پیامها یا پستها و توئیتها شویم. حتی وقتی که هیچ خبری از صدای اعلانها نیست، احساس میکنیم شاید صدایشان را نشنیدهایم و صفحه گوشی را هر چند دقیقه یک بار…
من هوادار وحید جلیلیام؟ ابدا. موضع وحید جلیلی در مورد صداوسیما رو درست میدانم؟ نه لزوما. اصلا مسئله اینها نیست. بنای هواداری در منازعات، احمقانهترین رویکرد در سیاستورزیست. من طرفدار شفاف شدن وضعیت اختیارات و توزیع قدرت رسانهام. و مهمتر از آن، امکان گفتگو و نقد افراد و جایگاهها در کمال صراحت و بیترس از خشونت طرف نقد. همچنین انتظاری، انتظاری آرمانیست؟ بله! اما خب تخیل دوست دارم و جوانترها با همین امیدها زندهاند. مسئلهی من امکان نقد در سطوح بالاست؟ نه پدرآمرزیده! امکان نقد صریح در سطوح میانی هم فراهم شود، باید کلاهمان را بالا بیندازیم. شما ببین آخر؛…
مدام گوشیهایمان را چک میکنیم. آیکون پیامکها را نگاه میکنیم تا مطمئن شویم کسی به ما پیامک نداده است. صفحاتمان را در رسانههای اجتماعی بالا و پایین میکنیم؛ بارها دایرکتها، اعلانها، کامنتها و همه چیز را چک میکنیم تا مطلبی را ندیده نگذاشته باشیم. صفحات خبرگزاریها را به دنبال اخبار مهم زیر و رو میکنیم. گاهی حتی میدانیم که چیز جدیدی کشف نمیکنیم، اما گالری گوشی را نگاه میکنیم و سعی میکنیم با بالا و پایین کردن عکسها، مثلا مرتبشان کنیم. تلویزیون را روشن نگه میداریم: شبکهی یک ساعت ۱۹ اخبار دارد. اخبار بعدی، ساعت ۲۰، همزمان در دو شبکه؛…
یک زمان، تلفن تنها راه ارتباطی میان آدمهایی بود که با هم فاصله داشتند تا وقتی تلفن همراه آمد. در همین ۱۵ سال گذشته، که داشتن تلفن همراه ارزانتر و به همین جهت، رایجتر شده است، تلفنهای ثابت کماهمیتتر شدهاند. سهولت دسترسی، و امکان صحبت کردن در همهی فضاها، باعث شده است که کمتر از تلفنهای ثابت استفاده کنیم. چند هفتهی پیش، در توئیترم، مطلبی نوشتم در بارهی مشکلی که خیلی وقت است با آن درگیرم: «تلفنهراسی دارم. یعنی زنگ که میخورد مثل پتکیست که بر سرم کوبیده بشه. حالا هر کسی که باشه. همسرم، همکارها، دوستان یا ناشناس. حاضرم…
عدالتخواهی، به مبارزه با مفاسد اقتصادی و رانتهای خُرد، تقلیل پیدا کرده است. همین مبارزهی با فساد هم، چون دیگر یکی دو تا نیست، عملاً دلخوشکنکیست برای بقا” برای زنده ماندن” برای حیات بدنهای که هنوز آرزوی تحقق آرمان عدالت، در تمامِ شئون آن را دارند. وگرنه چه کسیست که نداند، قوارهی فسادهای اصلی، نه در حد این مثلاً دانهدرشتها، که فراتر است. در جایگاههایی که بازار را بالا و پایین میکنند. در همین بانکهایِ مثلا خصوصی که خلق پول میکنند و هم از آخور گرانیها میخورند و هم از توبرهی سلطه و اعتبارشان در اقتصاد. در پیوندِ رسمیشدهی بخش…
جواد موگویی در اینستاگرامش(+) نوشته است که به دو جلسه دعوت شده تا در بارهی تجربیات خبرنگاری بحران بگوید. تجربههایی که در سیل اخیر، پلاسکو و حملهی داعش به مجلس داشته است. دو جلسهای که شرکتکنندگان آن، اصلاحطلبها و اصولگرایان بودهاند و هر دو، به چیزی شبیه به محاکمه بدل شده است. بهانهی محاکمه هم این بوده که چرا شماها در کار ما خبرنگاران دخالت میکنید و همین، بهانهی توهینها و گیردادنهای مکرر و حتی بهانهی ترک جلسه بوده است. موگویی میگوید که وقتی از شرکتکنندگان پرسیدم که از شما، چند نفر در پوشش خبری سیل حضور داشتهاید، از ۸۰…
استادیوم توئیتر، یعنی توئیتری که اصل در آن، بر «هواداری» است. شما اصولا هوادار باید باشید تا بتوانید در این محیط تنفس کنید. هوادارها در استادیوم، پیش از ورود به ورزشگاه، و پیش از آغاز بازی، وضع خودشان را مشخص کردهاند: پرسپولیسی یا استقلالی. وظیفه هوادار در استادیوم، حمایت از طرفِ مورد علاقهاش است. فارغ از اینکه خوب بازی میکند یا نه، گل میزند یا نه، پیروز میدان است یا نه. او هوادار است و «باید» در هر وضعیتی از تیم مورد علاقهاش دفاع کند؛ وگرنه در استادیوم به فردی بدل میشود که هیچ نقشی ندارد و طرد میشود. هوادار…
در چند ماه گذشته، توییتر تعداد بالایی از اکانتها را به حالت تعلیق (ساسپند) درآورده است. اکانتهایی که گاه تا مرز دهها هزار نفر مخاطب داشتند. دلایل متنوعی برای این اتفاق ذکر شده است. در این جا تلاش میکنم با نگاهی به گذشته، نکتههایی را برای افراد و سازمانهایی که بنای فعالیت در توئیتر دارند، ذکر کنم تا خود زمینهساز تعلیق اکانت خود نشوند. قطعاً این متن، یک نوشتهی کامل و جامع در مورد تعلیق و قوانین توئیتر نیست و صرفاً پیرامون اتفاقهاییست که در چند ماه گذشته رخ داده است. متن استنادی نیست و بر اساس برآوردی کلی نسبت…
سال هشتاد و هشت و روزهای اولیهی پس از انتخابات که تهران آبستن اتفاقات بود و در بعضی از خیابانها نیز درگیریها شروع شده بود، تلویزیون، مملکت را گل و بلبل نشان میداد. دریغ از پخش خبر و یا گزارش از این اتفاقات. تنها کاری که بعد از جند روز تلویزیون انجام داد، شرکت کنندگان در آشوبها را در قالب معدودی آشوبطلب جلوه داد. «بایکوت» راهبرد تلویزیون بود. راهبردی که به طور مشخص با شکست مواجه شد و اعتماد بسیاری را به تلویزیون از بین برد و باعث شد، شبکههای خبری معاند، رسانههای بهتری برای پیگیری اخبار اتفاقات جلوه کنند….
اکنون زمان برگزاری دادگاه است. برگزاری دادگاهی که در آن کسانی که چهار سال پیش بزرگترین ظلم را در حق نظام کردند محاکمه شوند. اکنون زمان برگزاری نمایندهی کسانیست که به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری تهمت ِ تقلب، آن هم تقلب ِ ۱۱ میلیونی زدند و امروز طرفدرانش به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری چون نامزدشان رأی آورده است هیچ شبههای وارد نمیدانند. میرحسین و کروبی را آزاد کنید و به محکمه بسپاریدشان تا حال که همین حکومت با همین نظام رأیگیری بار…
خیلی دیدهام و خیلی شنیدهام و خیلی گاه با ادبیات انقلابی خواستهاند که وبلاگنویس حزباللهی مالهکشی کند. مالهکشی یعنی بخواهی اشتباهی را که بخشی از جمهوری مرتکب شده است و برای جمهوری و مردم و غیره هزینه داشته است را توجیه کنی و رویش خط بکشی. مثلا با لالمانی گرفتن، مثلاتر با اینکه این اشتباه یک نفر بوده است و با اینکه هنوز جمهوری حرکت مثبتی برای حل آن نکرده است باز نباید به پای نظام گذاشته شود و قس علی هذا. مالهکشی یعنی «هر طور که شده» از نظام و کارهایش دفاع کنی. چه که مثلا دو هفتهی پیش…
یک: دادستان تهران در مورد تشویق حاجمنصور به کشتن مشائی، بیان کرده است که شخصی که در مورد او صحبت شده است میتواند اعلام جرم کند. یعنی مشائی بیاید و علیه حاج منصور شکایت کند. خیلی شاد هستند بعضیها. این در حالیست که حاجمنصور ارضی بارها و بارهاست و سالها و سالهاست با ادبیات بازداشتگاهی، دیگران را با القاب خر و یهودی و زنازاده و …. خطاب کرده است و کک ِ دادستان هم نگزیده است. همان دادستانی که هنوز آفتاب شنبهی پیش ننشسته بود و چند ساعتی از انتشار خاتون نگذشته بود، خبر خاتون را شنیده بود و متوجه…
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
بازی ِ مسخرهی تمسخر اصغر فرهادی و به همان اندازه، بازی ِ مسخرهی حلوا حلوا کردنش، از همان زمان آغاز شد که انتظارش میرفت. وا ماندم که این همه از چیست؟ این همه هول برداشتنها از اینکه یک نفر رفته است و جایزهای گرفته است برای چیست؟ چرا این همه سر و صدا. نه اینکه مثلا برای این جایزه اهمیت قائل نباشم که اینطور نیست. بلکه نحوهی تشویق و تاییدها در بسیاری از موارد معطوف به خود جایزه نبود. دعواها و بحثها، خالهزنکی بودند. بحثهای مسخرهی دست دادن ِ محرم و نامحرم که انگار از اصغر فرهادی چه انتظاری غیر…
من نمیدانم چرا باید درخواست شود که مفاد یک مذاکره، که برایش خون ریخته شده است و بدل به یک امر هویتی شده است، مخفی و محرمانه باشد. تیم ایرانی از چه چیزی هراس دارد و مگر چه دارد تقدیم غرب میکند که باید اصرار داشته باشد که مفادی که در بستهی پیشنهادیاش است محرمانه باقی بماند. صداها و خبرها و حرفهایی که در فضای رسانهای رد و بدل میشود حاکی از آن نیست که بیش از این میشود به ظریف و تیم مذاکره کنندهی هستهای اعتماد داشت و اگر حتی اعتماد داشت، نمیتوان چشمها را بست و همه چیز…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…
